شناختن اشتباهات روش طبیعی آموختن است. و به عنوان یک مدیر شما هم اشتباه می کنید اما می توانید با شناختن اشتباهات رایجی که بیشتر مدیران مرتکب می شوند از تکرار آنها جلوگیری کنید.
یکبار توماس ادیسون گفته بود برای پیدا کردن پاسخ من ده هزار بار اشتباه کردم! و در زمینه مدیریت هم تله های زیادی وجود دارد که مدیران تازه کار یا حتی با تجربه به راحتی در آنها گیر می افتند و بهتر است به عنوان یک مدیر با آنها آشنا باشید.
یک کارمند را به مدیر تبدیل نکنید.
وقتی که به عنوان یک کارگر یا کارمند ساده کار می کنید، کاری به شما محول می شود و باید آنرا انجام دهید. هر چند شغل شما ممکن است به گونه ای باشد که مجبور باشید همکاری نزدیکی با دیگر افراد داشته باشید و به صورت تیمی کار کنید اما در نهایت مسئول کار خود هستید. آیا یه اهداف خود رسیده اید؟ آیا به موقع سر کار می رسید؟ آیا کارهای شما به درستی انجام شده اند؟ و بسیاری آیا های دیگر که به عنوان کارمندی عادی شاید خیلی مشکل نباشد پاسخ شما نه باشد اما به عنوان مدیر هر اشتباه یا بی نظمی شما را افراد زیادی از رده های بالا تا پایین می بینند و همچنین عده زیادی از آن متاثر می شوند. وقتی که مدیر می شوید، همه چیز عوض می شود. ناگهان برای همه کارهای افراد گروه خود مورد بازخواست قرار می گیرید و مسئول هستید و دیگر فقط مسئول کار های خود نیستید.
برای مدیر شدن باید محدوده وسیعی از مهارت ها را کسب کرد که شامل مهارت های کسب و کار و مهارت های مدیریتی می شود. یکی از باهوش ترین افراد بخش فنی بعد از اینکه مدیر می شود می تواند به بدترین مدیر تبدیل شود چون آنها در این تحول همه جانبه از یک کارگر یا کارمند به مدیر شکست می خورند.
انتظارات و اهداف را دقیقا مشخص نکنید.
کشتی بدون سکان برای شما چه مفهموی دارد؟ همانطور که می دانید هر کشتی باید یک سکان داشته باشد تا هدایت شود. راندمان بالا با شفاف سازی اهداف شروع می شود. اگر برای کارکنان خود اهدافی مشخص نکنید، سازمان شما بی هدف و به سمتی نا مشخص حرکت می کند و کارکنان شما کمتر احساس می کنند باید تلاش و رقابت کنند. بنابراین فقط در ظاهر برای شما کار می کنند و تنها انگیزه آنها حقوق آخر ماه است. باید برای کارمندان خود مشخص کنید که در آینده به کجا قرار است برسند در چه سطحی باید باشند، وظیفه و تعهدات آنها چیست به این ترتیب آنها اهدافی خواهند داشت. با کارمندان خود جلساتی داشته باشید تا اهداف را به سمتی سوق دهید که واقع گرایانه و دست یافتنی باشند. کارمندان خود را در ابهام رها نکنید. به آنها کمک کنید تا به شما و سازمان شما کمک کنند، و این کار را می توانید با تعریف اهداف و کار کاردن با آنها برای دست یابی به این اهداف انجام دهید.
عدم موفقیت در تفویض اختیار
دلیل اصلی شکست مدیران عدم تفویض اختیار است. گذشته از تلاش هایی که مدیر باید انجام دهد تا اطمینان یابد همه چیز به خوبی پیش می رود نباید فراموش کنید که نمی توانید همه کار را خودتان انجام دهید و به خوبی هم انجام دهید. و به عنوان یک مدیر یکی از توانایی های و مهارت های مورد نیاز شما این است که بتوانید از توانایی های و استعدادهای موجود بهترین استفاده را ببرید به گونه ای که بالاترین راندمان ممکن را داشته باشید.
وقتی که کار ها را به کارمندان خود واگذار می کنید در حقیقت توان کاری خود را چند برابر کرده اید. و پروژه ای که از بیرون وحشتناک و غیر قابل اجرا می رسد می تواند به عنوان مثال توسط ۱۲ کارمند شما به خوبی مدیریت شود همچنین می توانید به آنها فرصت دهید تا توانایی های خود را در زمینه مدیریت و رهبری افزایش دهند و مهارت های مورد نیاز را بدست آورند. هر گاه که یک کار یا پروژه جدید به شما محول می شود از خود بپرسید آیا یکی از کارمندان می تواند آنرا به جای من انجام دهد و اگر پاسخ شما به این پرسش بله است شک نکنید و آنرا به کارمند خود واگذار کنید.
ضعف در برقراری ارتباط
در بسیاری از سازمان ها پرسنل برداشت درستی از آن کارهایی که انجام می شوند ندارند و اگر درباره کار سازمان از آنها بپرسید تصویر درست و شفافی به شما ارئه نمی دهند. اطلاعات یعنی قدرت، و بعضی مدیران از اطلاعات به صورتی محدود و کنترل شده استفاده می کنند تا مطمئن شوند که خود کسی هستند که بیشترین دانش را دارند و بیشترین ارزش را برای سازمان داشته باشند. این افراد مدیران خوبی نخواهند شد هر چند سازمان را همیشه محتاج به خود می کنند و گاه مزایای بالایی هم دریافت می کنند اما سبب کند شدن و عدم رشد سازمان خود می شوند. برخی مدیران خجالتی تر از آن هستند که ارتباطات اجتماعی قدرتمندی داشته باشند و با کارمندان خود ارتباطی قوی داشته باشند به خصوص اگر این ارتباط به سمت منفی کشیده شود چنین مدیرانی بیشتر عقب می نشینند و از کارمندان خود بیشتر دوری می کنند. برخی هم برای ایجاد ساز و کار مناسب در جهت انتقال اطلاعات به کارکنان تلاش نمی کنند و به دلیل مشغله زیاد اطلاعات مناسب به دست افراد مناسب نمی رسد و یا فراموش می شود.
سلامت سازمان های امروزی به خصوص در هنگام ایجاد تغییرات به توزیع گسترده اطلاعات وابسته است. باید توانایی کارکنان بوسیله اطلاعات افزایش یابد به طوری که افرادی که در پایین ترین سطح سازمان هستند بتوانند در کمترین زمان و بدون نیاز به تایید سطوح های بالای مدیریتی بهترین تصمیم را بگیرند.
برای پرسنل خود وقت نمی اختصاص دهید.
بعضی از پرسنل شما را به عنوان یک منبع می شناسند. برخی هم شما را به عنوان معتمد خود می شناسند. حتی هنوز برخی شما را به عنوان مرشد خود می شناسند در حالیکه برخی شما را مانند بزرگتر یا مربی خود می شناسند. هر نگاهی که پرسنل به شما داشته باشند به زمان و راهنمایی های شما نیاز دارند تا بتوانند کار خود را به خوبی انجام دهند. مدیریت در حقیقت انجام دادن کار پرسنل است و شما باید برای آنها وقت بگذارید. بعضی از کارگران ممکن است بیش از بقیه به وقت شما نیاز داشته باشند. و شما باید نیاز های کارکنان خود را به صورت شخصی ارزیابی کنید و پیگیر آنها باشید.
اگر چه برخی از کارکنان شما ممکن است تجربه بالایی داشته باشند و نیاز کمتری به راهنمایی های شما داشته باشند اما آنها هم به توجه شما نیاز دارند هر چند کمتر به کمک شما نیاز دارند. وقتی که یکی از کارمندان شما نیاز به صحبت کردن دارد باید در دسترس باشید. باید مطمئن باشید که چنین امکانی را برای آنها فراهم آورده اید. تلفن خود را کنار بگذارید، کار خود را کمی به تاخیر بیندازید و به کارمند خود توجه کنید. به این ترتیب به کارمندان خود نشان می دهید که برای شما اهمیت دارند اما وقتی که به آنها توجه می کنید نباید فقط یک نمایش ظاهری باشد بلکه باید با جان دل و هدف رفع مشکل به حرف های آنها گوش فرا دهید.
از دستاوردهای کارمندان غافل شوید
با تغییرات سریعی که این روز ها در شرکت ها رخ می دهد و کمتر شدن امنیت شغلی یکی از بهترین کارهایی که می توانید انجام دهید این است که به کار های خوب پرسنل بها دهید و برای این منظور باید راه هایی برای کشف این کارهای خوب بیابید. یکی از بدترین کارهایی که مدیران انجام می دهند و به این ترتیب از این مهم غافل می مانند این است که نمی خواهند با کارکنان خود آشنا شوند. بیشتر مدیران با دادن پاداش به کارکنان موافق هستند اما بیشتر آنها هم نمی دانند چگونه این کار را انجام دهند و برای این منظور تلاش کافی انجام نمی دهند تا کارمندان خود را بشناسند.
واقعا هزینه ای ندارد اگر کارکنان خود را با یک نامه تشویق کنید. خود را آنقدر پر مشغله نشان ندهید که یک یا دو دقیقه برای نوشتن یک نامه تشکر آمیز و قدر دانی از او وقت ندارید! دلگرمی، کارایی و وفاداری کارکنان در نتیجه این رفتار های شما تقویت خواهد شد.